دراین مطلب سعی می کنیم به بررسی دقیق تر از دوران حضور سرمربی سابق تیم ملی در تهران بپردازیم. اینکه حضور کی روش در فوتبال ایران در نهایت به نفع ما یا به ضررمان در این مطلب به خوبی مورد بحث قرار می گیرد.
فوتبال برای من در نتیجه و قهرمانی خلاصه نمیشود فوتبال یک هیجان مستمر است برای لذت بخش تر کردن زندگی. هیچ تیمی قادر به قهرمانی در همه تورنمنت ها نیست که اگر بود چنین هیجانی نداشت. اما برای من "بودن در مسیر" به شدت مهم است. بودن در مسیر چند المان اصلی دارد که سعی کرده ام کارنامه کیروش، نظر طرفدارانش و منتقدانش- از جمله خودم- را بر اساس آن بررسی کنم:
1- پرستیژ و شخصیت تیمی
کیروش و تیمش در این حوزه فوق العاده بودند. تردیدی نیست که کیروش یکی از بزرگترین و به نام ترین مربیان تاریخ فوتبال ما بوده با کاریزمای استثنایی و شخصیتی برنده. تماشای کیروش در کنار نیمکت ایران حتی به منِ منتقد هم دلگرمی می¬داد. مشت¬های گره کرده و صورت برافروخته، جذابیت کم مانندی ساخته بود. تزریق این روحیه به تیم و همبستگی بی بدیل و عشق بازیکنان به رهبر، تیم با شخصیت و دوست داشتنی ساخته بود. تیمی که با هر بازی تعداد زیادی از منتقدان را نرم تر می کرد.
2- آینده نگری و نسل سازی(بازیکن و مربی)
در حوزه بازیکن شاهد رشد چشمگیر پدیده خاصی در تیم ملی نبودیم، اگر بازیکنی هم چهره شد، عمدتا بازیکنانی بودند که در لیگ چهره شدند، ترانسفر شدند و به واسطه حضور در لیگ خارجی فرصت حضور در تیم ملی را به دست آوردند.
آزمون در آستانه جام 2014 خط خورد و جهانبخش هم از داماش به هلند رفت و هرگز شاهد درخشش خارق العاده اش در تیم ملی نبودیم. بازی کردن مجید حسینی هم که حاصل دست به آب رفتن بازیکن دیگر بود.
یکی از بزرگترین ایرادات وارد به کیروش که بیشتر به سوء مدیریت فدراسیون باز میگردد، عدم استفاده از دانش او برای پرورش مربی بوده است. هیچ کس هنوز نمیداند چرا مربیان اخراج شدند و هیچ کس حتی عادل فردوسی پور هم شهامت بازخوانی آن پرونده را نداشت. شاید الان میتوانستیم دست کم جواد نکونامی به مراتب با دانش تر و با تجربه تر از امروز داشته باشیم.
3- هویت
مرادم از هویت آن فهمی است که از خودمان داریم و آن برداشتی است که از ما دارند. تصویرمان برای خود و دیگران چگونه شکل گرفته است؟ نظم فولادین کیروشی به ما هویت بخشید. شاید من این هویت را نپسندم اما نمیتوانم منکر شوم که تیم هویت داشت. بازی منظم، روحیه جنگندگی و وظیفه محوری بازیکنان، هویت تیم سختکوش کیروش بوده است- البته 30 دقیقه پایانی بازی با ژاپن را فراموش کنیم-
هویت توفیر دارد با موفقیت یا عدم موفقیت در یک تورنمنت. هویت ماندگار است و ارزش آفرین. یونان قهرمان اروپا هم شد اما هویتی به یادگار نگذاشت اما هلندِ ناکام در صعود به جام جهانی و یورو همچنان تیمی با هویت است. هویتی قابل احترام برای همه فوتبالدوستان جهان.
4- تیم های پایه
از کیروش انتظار میرفت به تیم های پایه رسیدگی کند و گمان میکنم در قراردادش هم به این موضوع متعهد شده بود اما هیچ ردی از کیروش در این تیم های دیده نشد و فدراسیون نتوانست کیروش را وادار به انجام تعهداتش کند. وقتی مورینیو از کیروش به عنوان معلمی بزرگ یاد کرد دقیقا جمله این بود که باید از این ظرفیت ها برای آموزش و پرورش استفاده کرد اما هواداران کیروش فقط آن قسمت مطلوب معلم بزرگ را گرفتند و عمل به تعهد حرفه ای را رها کردند.
5- زیر ساخت ها
این مورد مستقیم به کیروش مربوط نمیشود اما به دلیل دغدغه هایی که داشت برای این موضوع زحمت زیادی کشید. من از امکاناتی که میگوید بازدید نکردم اما اگر به صحت آن اعتماد کنیم، میراث ارزشمندی است.
6- بازی زیبا
کمیت آقای کیروش در این قسمت حسابی لنگ میزند. این استدلال که توان حمله نداریم و حد ما این است را نمیتوانم بپذیرم. امکانات و زیرساخت از ابزار لازم برای توسعه فوتبال است اما استعداد مقوله ای است که هیچ بدیلی ندارد. بعید میدانم امکانات فوتبالی غنایی ها بیشتر از قطری ها باشد اما آیا میتوان این دو فوتبال را با هم قیاس کرد؟
من همیشه طرفدار تیمهایی با هویت هجومی، نترس، جنگنده هستم. تیم هایی با ساختار بسته که مترصد تک موقعیت ها، اشتباهات حریف، اتفاق هایی ماورایی هستند برای کسب نتیجه، احترامی کسب نمی¬کنند. از امکان فوتبال بر علیه آن استفاده میکنند و ضد آن میشوند. اندیشه ای که محکوم به نابودی است حال تدریجی یا یکباره.
7- نتیجه گیری و قهرمانی
طرفداران کیروش این آیتم را برگ برنده خود میدانند و با گفتن جملاتی چون "ما همیشه باید تنمون میلرزید با قطر و بحرین بازی میکردیم اما الان کره رو مثل هلو میبریم" همواره در صدد تخطئه تاریخ قبل از کیروش هستند.
موجی که کیروش خود به خوبی بر روی آن سوار شده و به آن دامن میزند. حال من برای بررسی بهتر این موضوع مقایسه ای انجام دادم بین عملکرد کیروش در دهه 90 با اسلافش در دهه 80.
به دلیل اینکه ما مقابل تیمهای بزرگ دنیا در هر دو دهه غالبا بازنده بوده ایم- به موضوع 2018 خواهم پرداخت- و بازیهای دوستانه با تیمهای خارج از آسیا معیار مناسب ارزیابی نبودند، عملکرد کیروش مقابل تیمهای شاخص آسیایی را با اسلافش مقایسه کردم. (البته این توجیه که امکان بازی بزرگ نداشتیم هم چندان پذیرفته نیست چون ما در دوره احمدی نژاد با برزیل و روسیه بازی کردیم و پیشتر با آلمان در تهران).
به دلیل آنکه کیروش تنها مربی ای بود که این شانس را داشت که 8 سال سرمربی تیم باشد، عملکرد چهار سال اول کیروش تا جام جهانی 2014 را هم جداگانه بررسی کرده ام.
همانطور که میبینید معدل ما در مصاف با هیچ تیمی در آسیا منفی نبوده است. آمدن کیروش باعث نشد قطر و بحرین را مثل باقلوا ببلعیم. تنها نکته خیره کننده برد مقابل کره جنوبی است که جهش قابل توجهی داشته است. البته در مقابل معدلمان در مقابل ژاپن منفی شد و با استرالیا و عربستان هم بازی جدی نداشتی و عراقی که حریف همیشه بازنده ما بوده، گربه سیاه ما شده است.
نکته قابل توجه آنکه بردهای ما در مقابل تیمهای یکسان آسیایی در دهه 80 و 90 تغییری نکرده است. اوضاع در چهار سال اول کیروش که به مراتب بدتر هست.
و اما در مورد جام جهانی که بزرگترین برگ برنده هواداران کیروش است، دوبار حضور پیاپی در جام جهانی و کسب بهترین نتیجه در ادوار حضور ایران در جام¬های جهانی.
اولین نکته آنکه وقتی هیچ کس دوبار پیاپی مربی تیم ملی نبوده که بتواند این رکورد را بزند و برای مقایسه با اسلاف باید دوره اول را قیاس کرد که نتیجه قابل عرضی ندارد.
اما پارادوکس بزرگ حامیان کیروش اینجا شکل می¬گیرد: وقتی میگوییم در جام 2014 نتیجه نگرفتیم میگویند بازی درخشانی با آرژانتین داشتیم و با بداقبالی بازی را واگذار کردیم اما وقتی صحبت جام 2018 میشود از نتیجه درخشان میگویند و نمپذیرند که مراکش را با چه اقبال بلندی بردیم- فردوسی پور دقیقه 20 بازی آرزوی سوت پایان میکرد- و پنالتی گرفتن استثنایی بیرانوند و پنالتی نبودن گل ما مقابل پرتغال را ندید میگیرند. در همان جام و 2014 بازیهای ژاپن و استرالیا و حتی کره را به خاطر آوریم. حال بماند که هر دو تیم صعود کرده از گروه مرگ مقابل تیمهای گروه زندگی حذف شدند.
در جام ملت های آسیا 2015 هم مقابل عراقی باختیم که در دهه 80 بارها شکستش داده بودیم و در 2019 هم به اولین حریف جدی بازی را واگذار کردیم.
8- تاثیر اجتماعی
کارنامه کیروش در این بخش درست نقطه مقابل کارنامه فنی اوست، تا 2014 بسیار مثبت و موثر و در دوره دوم و به ویژه یک سال اخیر مخرب و مضر.
کیروش در دوره اول مردی با مصصم، با انگیزه، الهام بخش و امید آفرین بود که با او هر غیرممکنی را ممکن میدانستیم. اما در دوره دوم با ضعف مفرط فدراسیون در کنترل او، افسارگسیخته و بی مهابا به هر کس و هر چه خواست تاخت. قدرت بی اندازه و بی کنترل فساد می آورد و کیروش هم از آن مصون نبود. فساد مالی با رفتارهایی از سر خشم و کینه.
بی علاقگی طیف بزرگی از فوتبالدوستان به تیم ملی در مسابقاتی که هر چهار سال یکبار فرصت لذت بردن از هیجانش را داشتند. توهین و افترا به تیمی که موفقیت های بزرگی در چند سال اخیر داشت و سوار شدن بر موجی که خود میدانست بی پایه و از بنیان دروغ است.
دروغگویی کیروش در مورد تعداد بازی های تیم های مقابل، بزرگ نمایی های بی مورد رقبا و تحقیر خودی ها برای ارزشمند جلوه دادن عملکردش، دروغ گویی در مورد پرسپولیس، برخورد دوگانه با موضوع مشابه رحمتی و آزمون، ضربه بزرگی به پرستیژ و اصول او وارد کرد.
اگر به موارد گفته شده دستمزد نجومی را هم اضافه کنیم، میتوانیم محاسبه کنیم که حضور کیروش به نفع ما بوده یا به ضرر ما؟ به گمان من اگر از تجربیات حضور کیروش برای آینده استفاده کنیم، اگر یاد گرفته باشیم که با یک مربی بزرگ چگونه باید رفتار کرد، اگر اهمیت توجه به نسل سازی و فوتبال پایه را درک کرده باشیم حضور او در مجموع مثبت بوده است ولی لزومی به ادامه آن وجود ندارد.
" مایلی کهن هراسی" که حامیان کیروش به راه انداخته اند جکی بیش نیست. میتوان فشار افکار عمومی را بر آن گذاشت که مربی بعدی نه تنها در سطح کیروش که باید بالاتر و برتر از او باشد نه اینکه القا کنیم کیروش برود لزوما گرفتار مربی بی دانش وطنی خواهیم شد و با این هزینه ای که برای کیروش شد بی تردید این امر امکان پذیر است.